اگر تو باز نگردی

اگر تو باز نگردی

قناریان قفس٫ قاریان غمگین را

که آب خواهد داد

که دانه خواهد داد ؟

اگر تو باز نگردی

بهار رفته

در این دشت بر نمی گردد

به روی شاخه گل

غنچه ای نمی خندد

و آن درخت خزان دیده تور سبزش را

به سر نمی بندد

اگر تو باز نگردی

کبوتران محبت را

شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد

شکوفه های درختان باغ حیران را

تگرگ خواهد زد

اگر تو باز نگردی

نهال های جوان اسیر گلدان را

کدام دست نوازشگر آب خواهد داد؟

چه کس به جای تو آن پرده های توری را

به پشت پنجره ها پیچ و تاب خواهد داد

...

اگر تو باز نگردی

امید آمدنت را به گور خواهم برد

و کس نمی داند

که در فراق تو دیگر

چگونه خواهم زیست

چگونه خواهم مرد ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد