آفرینش

بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ، مانند من که جهانی آفریده ام از عشق برای تو ... .

خدای من یکسال گذشت، هر چه کردم، دیدی و هر چه بخشیدی ندیدم...
هراسان شدم پناهم دادی بیمار شدم شفایم دادی آرامش و امنیت که رسید، طبیب و پناه را از یاد بردم
خدای من یک سال گذشت و  4 فصل و 12 ماه ... پی تقدیر نیکو پرسان میگشتم ،شب قدر مرا خواندی بر سر خوانی پر از عشق و معرفت تاطلوع فجرگریستم و دستان ملتمسم به آسمان بلند بود، قلم رحمتت بر صحیفه بی تقدیرم خواست که بنگارد تقدیر نیکویی را  ............... هیهات ! .............  با آفتاب فردایش تقدیری دیگر را جست و جو کردم و بار دیگر آرزوی خیسم خشکید و بر باد رفت ...
خدای من یکسال گذشت و  و 4 فصل و 12 ماه و 365 روز ... هر روز بر سجاده عبادت به رسم عادت زانو میزدم که ذکر تو گویم پیشانی بندگی بر تربت آن نازنین می نهادم و بندگی هزاران معبود را میکردم لحظه لحظه اش معبود یگانه را از یاد میبردم....
خدای من یک سال و ..... چه میگویم؟؟؟؟؟؟؟؟ خدای من سالها گذشت ...
خدای من هر چه کردم، دیدی و هر چه بخشیدی ندیدم...
خدای من چگونه است که همچنان دوستم داری و به محبت میخوانی ام؟
چگونه است که هرگز از تو نا امید نمی شوم؟
این چه رسم خدایی است؟
خدای من بندگیم را بپذیر این منم با سالهای رفته این منم با هزاران امید
خدایا آرزویم چه شد؟؟؟؟ خدای من خدای خوب من  بندگیم را بپذیر ....

نظرات 2 + ارسال نظر
دلتنگی اسمان سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:52 ب.ظ http://raheleh27.persianblog.com

کیوان عزیز زیبا و دلنشین بود...

خانومی سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:54 ب.ظ http://nedaayedel.blogsky.com

سلام
کیوان جان راز گونه زیبایی نوشتی
از خوندش لذت بردم و دلشاد شدم
موفق باشی و شادکام
و تشکر از اینکه گاهی به آبی کوچک عشق من سر میزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد