آن چه را نپاید ، دلبستگی را نشاید !

جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود و زندگی را تماشا می کرد ! رفتن  و رد پای آن را ! 

 آدم هایی را که به سنگ و ستون ... به در و دیوار دل می بندند !

 

اما جغد می دانست که سنگ ها ترک می خورند ، ستون ها فرو می ریزند ،

 

 درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند !

 

او بارها و بارها تاج های شکسته ، غرورهای تکه پاره شده را لابه لای خاکروبه های قصر دنیا

 

دیده بود !

 

او همیشه آوازهایی درباره ی دنیا و نا پایداری اش می خواند و فکر می کرد

 

 شاید پرده های ضخیم دل آدم ها با این آواز کمی بلرزد !

 

روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد ، آواز جغد را که شنید ، گفت بهتر است سکوت کنی

 

و آواز نخوانی !؟

 

آدم ها آوازت را دوست ندارند ، غمگینشان می کنی ... دوستت ندارند ؟؟!!

 

چرا که بد یمن و بد شگونی ! و جز خبر بد و غمگین چیزی همراه نداری !

 

قلب جغد پیر شکست ! و دیگر آواز نخواند .......!

 

سکوت او آسمان را افسرده کرد !!

 

آن وقت خدا به جغد گفت: آوازه خوان کنگره های خاکی من ! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی ؟

 

دل آسمانم گرفته است !!

 

جغد گفت: خدایا ! آدم هایت من و آواز هایم را دوست ندارند ؟!

 

خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدم های به دنبال دل بستن اند !

 

 دل بستن به هر چیز کوچک و بزرگ ! تو مرغ تماشا و اندیشه ای !

 

و آن که می بیند و می اندیشد به هیچ چیز دل نمی بندد !

 

دل نبستن سخترین و قشنگترین کار دنیاست !!!!

 

اما تو بخوان ! همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت همیشه تلخ !

 

جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آن کس که می فهمد ،

 

 می داند آواز او پیغام خداست ! که می گوید:

 

 آن چه را نپاید ، دلبستگی را نشاید !

نظرات 2 + ارسال نظر
آدینه بوک چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.adinehbook.com

سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.

ف.م شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ب.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!
خوبه که اینا روهم به توصیه هات اضافه کنی نازنین!

بیاموز .........

به چشمانت بیاموز ، هر کسی ارزش دیدن ندارد...
به چشمانت بیاموز که به چشم به راه بودن عادت نکند
بیاموز که به در خیره نماند.
به چشمانت بیاموز که برای هر گسی بیخواب نشود.
به زبانت بیاموز که هر اسمی ارزش جاری شدن ندارد.
به زبانت بیاموز به هر کسی نگوید:دوستت دارم
به لبانت بیاموز هر لبی ارزش بوسیدن ندارد.
به پا هایت بیاموز هر راهی رفتن ندارد. به ان دو بیاموز که به رفتن عادت نکند...
به اشکهایت ، به ان مرواید ها که بسیار عزیز هستند بیاموز که برای هر کسی نریزند...
به گیسوانت به ان موج سیاه بیاموز، که برای هر کسی افشان نشود.
به دستا نت بیاموز :به ان دو بیاموز که هر دستی ارزش لمس کردن ندارد.

به قلبت بیاموز همیشه عاشق باشد و عاشق هر کسی نباشد...
به قلبت بیاموز همیشه عاشق باشد وعاشق هر کسی نباشد...


یاحق!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد